# # دل واژه ی همواره مشکل # این دو حرف با من چه ها...
در کناری از خانهی ما اتاقی است سرد و آبی تخت و گیتار کهنهی من...
تو این لیوان حل کن فلوکستینُ تا شاید حل کرد مشکلات رو زمینُ مشکلات پاها...
سالیان ِ سال توی زیر زمین ها با ترس و لرز واسه آرزوها فریاد زدیم...
باز ... بازم امشب گریه کردم باز ... بازم امشب لب مرگ پای خود را...
دو سه روزی می شه تنها تو خونه موندم خوابیده ساعت و اما بیدار می...
توی خاطرات بجز تو برگ یاد همه پژمرد # # آخرین لحظه ی بودن زیر...
عشق یه شهره که ازت دور نیست هر چقد هم جاده بخواد کش بیاد عشق...